ن : دخترمهربون
ت : جمعه 5 تير 1394
ز : 22:27 |
+
کلاس گذاشتم
روز دوم زنگ میزنی
بوق بوق بوق
برنمیدارم
با خودت میگی:
من غلط بکنم دیگه بهش زنگ بزنم
روز سوم رد میشی از جلوی کوچمون
میبینی
پارچه یه بنده خدایی زدن سر کوچه
دلت میسوزه
میگی:
بیچاره جوون بود
میای نزدیکتر
قیافش چقدر آشنا میزنه
میای نزدیکتر
جوان ناکام
ئه اینکه منم
بالاخره برگشتی؟
نمیتونم جلو پات بلند شم
آخه زیر خاکم
دیدی آخر خرابت شدم
دیدی همه چیزم خاک شد
عشقم چقدر خوشکل شدی
چه مشکی بهت میاد
کاش زودتر میمردم
ئه گریه نکن دیگه
یادته روز رفتنت
گریه میکردم
التماس میکردم
میگفتم نرو
روز بعدش چی
یادته
التماس میکردم برگردی
آخی گریه نکن
گریه نکن
نمیتونم اشکاتو ببینم
آخی
نمیتونم اشکای قشنگت پاک کنم
آخه نمیتونم بلند شم
چی دارم میشنوم؟
التماس میکنی برگردم؟
عشقم آروم باش
غرورت نذاشت زودتر برگردی....
نظرات شما عزیزان: